در دین مقدس اسلام، به ازدواج خیلی تأکید شده که به برخی از اونها در مطالب گذشته مون اشاره کردیم. اما چیزی که مهمه اینه که ازدواج راهی برای رشد انسانه؛ و شاید بشه گفت کوتاه ترین راه برای رسیدن به رشد حقیقی ازدواجه...
دقت کردی...؟!
کسی که ازدواج می کنه شاید اگه تا اونوقت خیلی طعم گذشت رو نچشیده باشه، اما نسبت به همسرش حس فداکاری و گذشت داره و با عمل به این حس زیبا راه رشد رو خیلی سریع می تونه طی کنه...
و شاید یکی از عوامل و حتی مهم ترین عامل اینکه اسلام عزیز، اینقدر به ازدواج اهمیت می ده همین باشه...
می دونیم که در طول تاریخ اسلام، معصومین (ع)، خیلی به مردان توصیه و سفارش می کردن که ازدواج کنن. اما آیا این اندازه تشویق به اسلام، برای زنان هم وجود داشته؟....
اسلام، دینِ به زیستی و خوب زندگی کردنه. در روابط بین همسران که گرمی کانون خانواده به گرمی این ارتباط وابسته است، اسلام به زنان و مردان توصیه هایی داشته و داره.
تو قسمت اول بحث، به چگونگی رفتار مرد با همسرش، پرداختیم و بحث این قسمت رو، به آنچه که یه زن باید در رابطه با شوهرش انجام بده اختصاص می دیم:
پیامبر اکرم(ص)فرمودند: «زن نگهبان خانواده و فرزندان شوهر استو او در این نگهبانی، مسئول است.»
پس یکی از ویزگی هایی که یه زن باید داشته باشه اینه که باید از حریم خانواده و فرزندان محافظت کنه و اجازه ی ورود غیرخودی رو به کانون گرم خانواده نده. از جمله ی این محافظت ها می تونه، حفظ اسرار خانواده باشه که خیلی وقتا حافظ اسرار خانه نبودن باعث میشه برخی دخالت ها دامنگیر روابط همسران بشه...
از دیگر کارهایی که زن نسبت به شوهرش، باید انجام بده، حفظ احترام شوهره. و این احترام
ارزش وجودی همسر (زن) در خانه به اندازه ای است که از عوامل آرامش برای زندگی مرد به شمار می آید. ( جَعَل مِنها زَوجَها لِیَسکُنَ إلَیها - سوره اعراف آیه 189)
در حدیثی آمده است که یک رکعت نماز از مرد همسردار، برتر از هفتاد رکعتی است که مرد بی همسر اقامه کند. (المقنعة - ص 497)
امام صادق(ع) فرمودند که پدرم به مردی که گفت همسر ندارم، فرمودند:
یه شب سر سفره بود که مامانش بهش گفت کارات رو ردیف کن دو روز دیگه می خوایم بریم خواستگاری...
حسین که خیلی خوشحال شده بود پرسید: پس بالاخره پیدا شد. خدایا شکرت! حالا کی معرفی کرده؟ مطمئنید که دختر خوب و باایمانیه؟ ...
مامانش که از سؤالای پشت سر پسر، گیج شده بود، گفت : یکی از دوستام که خیلی آدم مطمئنیه معرفی شون کرده. ظاهراً یکی از فامیلای نزدیک شون. اون که خیلی تعریف دختر و خونواده اش رو کرد.
حسین گفت: شرایط الآن زندگی و کارم رو بهشون گفتید؟
مادر جواب داد: آره. خیالت راحت؛ باباش گفته همینکه بدونم پسر، باایمان باشه و اهل کار کردن و کسب روزی حلال، اجازه میدم بیان خواستگاری. حالا اینکه دختر و پسر حرف بزنن و به نتیجه برسن یا نه، به خودشون مربوطه ...
پسر، یه نفس عمیقی کشید و کنار سفره ی غذا، به سجده افتاد...