بنا نداشتم تو این وبلاگ سخنی سیاسی داشته باشم و یا از چیزهایی که مرتبط با موضوع وبلاگ نیست حرفی به میون بیارم. اما چه میشه کرد وقتی می بینی که سکوت خیانته...!
حتما تا حالا متوجه شدین که موضوع بحثم چیه.... درسته... مذاکرات. مذاکراتی که این روزها بازار بحث های مختلف درموردش داغه... مذاکراتی که هر چه پیش تر می ریم ماهیت اصلی خودش رو به ما نشون میده.... مذاکراتی که بیشتر به دوستی گرگ و بره شبیهه تا مذاکره...
از طرفی هم برخی مسوولین دارن برای این مذاکرات خود شون رو هلاک می کنن... البته امیدواریم دنیا و آخرت شون هلاک نشه ..! چراکه پایمال کردن خون شهدا چه شهدای انقلاب اسلامی و چه شهدای هسته ای عاقبت نداره....البته در اینگونه مذاکره که پر از نیرنگ ودروغه اینچنینه. نه در مذاکرات صادقانه)
به هر حال هر چه که باشه غمی نداریم چون ولی فقیه داریم . کسی که و مقامی که در چنین مواقع حساسی به داد جامعه میرسه... البته اگه مردم پشت شون باشن و عده,ای منافق صفت جام زهر را به ایشان ننوشانن.
هرچند حرفای ساده ای رو به قلم آوردم اما چن وظیفه بود از گفتن آن ابایی نداشتم...