۰۳ ارديبهشت۱۳:۱۰
مرد و زن نشسته اند دور سفره،مرد قاشقش را زودتر فرو می برد توی کاسه سوپ وزودتر می چشد طعم غذا را و زودتر می فهمد دست پخت همسرش بی نمک است.اما زن چشم دوخته به او تا مهر تایید آشپزی اش را از چشمهای مردش بخواند و مرد که این قاعده را خوب بلد است،لبخندی می زند و می گوید :"چقدر تشنه ام"
زن بی معطلی بلند می شود و برای رساندن لیوانی آب به آشپزخانه می رود.سوراخ های نمکدان سر سفره بسته است وبه زحمت باز می شود وتا رسیدن آب فقط به اندازه پاشیدن نمک توی کاسه زن فرصت هست برای مرد.
زن با لیوانی آب و لبخندی روی صورت بر می گردد و می نشیند.مرد تشکر می کند،صدایش را صاف می کند و می گوید:
"می دونستی کتابای آشپزی روباید از روی دستای تو بنویسن؟"
وسوپ بی نمکش را می خورد بارضایت.
وزن سوپ با نمکش را می خورد با لبخند.
آن مرد کسی نیست بجز خمینی کبیر!
در این شب عزیز که لیلة الرغائب و شب آرزوهاست
یادی از گذشتگان و نثار فاتحه و صلوات را از باد نبریم....