۲۷ فروردين۱۶:۰۴
ظهر نیمه ی شعبانه...
دارن اذان ظهر رو میگن و ...
منم که تازه به تو محرم شدم، دلم قرار نداره...
انگار منتظرم تا دیگران برای چند دقیقه ما رو تنها بذارن تا دستام رو تو دستات بگیری و بهم آرامش بدی...
چه کنم که اینطور دلم آروم میشه...
اینطوره که حس می کنم تکیه گاهم رو پیدا کردم و باهاش به آرامش می رسم...
اما...
همینکه دیگران از اتاق عقدمون خارج شدن، پرسیدی؟
قبله کدوم طرفه؟
نماز اول وقت رو از دست ندیم.......
...
...
اینجا بود که فهمیدم از تو عقبم و واقعاً نیاز دارم که دستم رو بگیری...
دستم رو بگیری و با خودت بالا ببری...