بهشت حقیقت...

چشم ها را باید شست ..جور دیگر باید دید..

بهشت حقیقت...

چشم ها را باید شست ..جور دیگر باید دید..

سلام.
ما چند جوان تازه کار در فضای مجازی هستیم که تا حالا فعالیت هامون تو فضای حقیقی جامعه و خانواده انجام می شد.
تصمیم گرفتیم رنگی از حقیقت رو به این فضای مجازی نشون بدیم...
حقیقتی که سبک زندگی مون رو می سازه...
دست یاری تمامی مخاطبان مون رو به گرمی می فشاریم.
شما می تونید با ارائه ی نظرات تون ما رو در بهتر کردن مطالب مون یاری بدید...

ما عاشق محمد(ص)،دین محمد و خدای محمد (ص) هستیم

برای دیدن مطالبی با تنوع موضوعی بیشتر به وبلاگ دیگر گروه محبان الرضا (ع) با آدرس
shamimetoos.mihanblog.com
مراجعه کنید.

کاری از گروه فرهنگی و هیئت محبان الرضا (ع)

بهشت حقیقت...
نویسندگان

۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سبک زندگی اسلامی» ثبت شده است

۰۲ مرداد۰۶:۴۸

در ادامه مبحثی که در برنامه گلبرگ ، در این باره بحث شد، خوبه بدونید که این هفته کارشناس برنامه درمورد کارشکنی هایی که از طرف دیگران صورت می گیره و شاید نادانسته زندگی ها رو از بین می بره یا سرد می کنه، صحبت شد.

چیزی که از اون ،  بعنوان دلسوزی یاد میشه....  

تا حالا دقت کردین...  

یه وقتایی داری زندگیت رو میکنی درحالبکه تو به همسرت احترام میذاری و اقتدارش رو حفظ میکنی... یا اینکه بهش احترام می ذاری و لطافتش رو پاسخ میدی...  از طرفی هم احساس خوشبختی و سرزندگی تو زندگیت داری..  


     

اما بعضی آدمای مغرض پ یا کسانیکه دپستی خاله خرسه دارن، چون اینگونه رفتارهای شما براشون عجیب و یا گاهی اوقات نادرسته، برای ارشاد شما گام برمیدارن....              

اونها به قول خودشون برای اینکه شما رو از اشتباه در بیارن، به شما نسبت " شوهر ذلیل بودن" و یا " زن ذلیل " بودن رو میدن. و سعی میکنن با راهنمایی های خودشون شما رو ارشاد کنن و به راه بیارن.  غافل از اینکه خودشون به بیراهه رفته اند.
به هر حال، اینگونه افراد ، تباید حرف شون بر ما اثر کنه و راهی رو که داریم با درستی میریم، در نظرمون اشتباه نشون بده. چراکه این توجه به اقتدار مردانه) اقتدار بدون سوء استفاده و خشونت( و نیز لطافت زنانه ) بدون تبدیل شدن به پس بازی هلی بی مزه ( یکی از مهم ترین راهکارها برای داشتن زندگی سالم و آرام و پر از عشقه....
ان شاءالله……!!!

دوست شما | ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۰۶:۴۸
۳۰ تیر۲۰:۲۵
جت الأسلام قرائتی

یک کارت عروسی ، از یک دختر خانمی دستم رسید ، از بس جذب این کارت شدم کارتشو با خودم قم آوردم .

جریان کارت دعوت ؛ یکی از شخصیت های محترم تبریز دخترش رو ، عروس می کنه و بعد توی کارت عروسیش می نویسه که ، بسمه تعالی دوشیزه فلانی و آقای فلانی به ازدواج هم در آمدند. بنا داشتیم جشن با شکوهی بگیریم . شما را هم دعوت کنیم ، اما تصمیم گرفتیم بودجه جشن را بدهیم به یک خواهر و برادر و آنها هم ازدواج کنند. بنابراین جشنی نداریم . این کارت جهت اطلاع بود ، که بدانید ازدواج انجام شد . گرچه از دیدارتان محرومم! ولی ، امیدوارم این عمل خدا پسندانه را بپذیرید و تایید کنید.




اگر یک سال تشریفات ازدواج رو ، تو ایران کم بکنیم... هیچ دختر و پسری بی زن و بی شوهر نمی مونند و اگر یک سال پول هایی که تو ساختمون ها خرج دکور سازی می شه رو کم بکنیم... بی خونه ای تو ایران نمی ماند . قضاوت با فطرت پاکتان و پاک دلان نه اینکه ببینیم "مردم چه می گویند؟!!!"
دوست شما | ۳۰ تیر ۹۴ ، ۲۰:۲۵
۰۵ تیر۰۲:۱۶

نمی دونم  چی همسرم رو راضی میکنه...!!!!؟؟

نمی دونم چطور محبتش رو به خودم جلب کنم...!!!؟؟

این سؤال بیشتر زوج هاست و خانم و آقا هم نمی شناسه.

البته  کسانی که این سؤال رو دارن و با این مشکل دست و پنجه نرم میکنن، یه امید بزرگی میشه بهشون داشت و اون اینکه اینقدر خانواده و همسرشون براشون مهمه که  این سؤال تو ذهنشون نقش بسته....

اما کاش به دنبال جواب هم باشن....


اگه برنامه گلبرگ حاج آقا عباسی رو دیده باشید، خیلی وقتا به اینگونه سؤالات پاسخ میده. از جمله اینکه دیروز درباره همین مسیله بحث داشتن.

صحبت بر  سر  این بود که چه چیزی  است که اگر از طرف خانم رعایت بشه ،همسرش از او رضایت پیدا میکنه و برعکس چه چیزی است که اگر از طرف مرد در حق همسرش انجام بشه،رضایت خانم رو جلب میکنه...؟

و  اما جواب:


حاج آقا عباسی گفتن که چیزی که مرد بدنبالشه و دوست داره در خانواده اون رو داشته باشه،اقتدارشه و چیزی که یک خانم بدنبالشه و دوست داره در خانواده بهش پاسخ داده بشه احساس لطافته....


البته حاج آقا توضیحات  مفیدی هم در باب این مسأله دادن که  توصیه میکنم اگه میتونید با گوش کردن به فایل صوتی برنامه شون، این توضیحات رو دریافت کنید...

کارشناس این برنامه  به نکته مهمی هم اشاره کردن و اون اینکه اگر مردی این اقتدار رو در خانه کسب نکنه و در جای دیگه ای اون رو دریافت کنه،جذب همون جا میشه و در مقابل هاگر خانم هم این حس لطافت رو در خانه با همسرش تجربه نکنه بدنبال جایی میره که این حس رو براش برآورده میکنه....

و در آخر هم احادیثی از معصومین علیهم السلام نقل کردند که درصورتیکه به این احادیث دسترسی پیدا کنم براتون پست میکنم.

 


دوست شما | ۰۵ تیر ۹۴ ، ۰۲:۱۶
۲۸ خرداد۱۱:۳۴

بالاخره ماه خوب خدا فرارسید و باز  یادمون افتاد که باید بنده باشیم....

بندگی هم  سختی ها و شیرینی های خودش رو داره..


فکر کن....!

اگه آقای خونه باشی،... باید صبح زود از خونه بری بیرون و گرمای هوا رو تحمل کنی و بعد از ظهر برگردی خونه... تازه اگه سختی های کار   رو درنظر نگیری  ، همین رفت و آمد  تو گرما توانت رو می گیره  ... دولت محترم هم که حسابی داره با مردم همدلی میکنه و ساعات اداری رو ذره ای کم نکرده..!!

اما اگه خانم خونه باشی……

قضیه دو حالت داره....

اگه خانه دار باشی...باید به امور خونه رسیدگی کنی و باتحمل گرما، وعده افطار یا سحر رو برای خونواده آماده کنی...  البته اگه بچه کوچک داشته باشی ،تهیه صبحانه و ناهارش هم به کارات اضافه میشه...

اگه هم کارمند باشی که باید سختی های یک هانم خانه دار و یک مرد زحمتکش رو تحمل کنی... و استرس  وظایف دوگانه ات رو داشته باشی....

البته یقینا این طور روزه داری ، باوجود سختی هاش،  شیرینی خاصی داره و نورانیت انسان بیشتر میکنه.... 

به شرط  اینکه با بداخلاقی و... ثوابش رو  نابود نکنیم....


اما یه نکته:

اگه به وضعیت یک خانم شاغل  توجه کنیم ، کمی تأمل مون  رو  برمی انگیزه....

چرا زنان ما خودشون به خودشون ظلم می کنن و این همه استرس رو به جون می خرنن؟

اگه توجیه شون، مسایل اقتصادی باشه، باید گفت معمولا حقوق خانم ها اینقدر کمه که خیلی این مسیله توجیه خوبی براش نیست....(بجز موارد اندک)  

البته خیلی از این خانم ها هم میگن بیکاری  ما رو اذیت میکنه و احساس می کنیم که هیچ نقشی در جامعه نداریم و       مرده ایم.... که در جواب این عزیزان باید گفت  اینقدر با وجود وسایل ارتباط  جمعی  میشه کارهای مختلف و مفید در جامعه انجام داد که نیازی نیست رسما سر کار رفت و.. .

خوبه بدونیم  خانم ها آفریده شدن برای کار فرهنگی  سازنده....

کاش قدر  زن بودن رو بدونیم و روح لطیف و  شخصیت زن رو آلوده ی  روزمرگی ها نکنیم.... 

دوست شما | ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۴
۲۲ خرداد۱۲:۲۵

یک هفته ای بود که دندون درد امانش رو بریده بود و فرصت رفتن به دندونپزشکی رو نداشت...

بالاخره رفت دندونپزشکی؛ اما چون عصر بود و کلینیک شلوغ بود، کارش خیلی طول کشید...

منتظر بودم تا ساعت 9:30 شب خودش رو برسونه خونه؛ اما...



زنگ زد و گفت کارم طول کشیده ؛ دو تا راه دارم :

یا اینکه خودم رو با مترو برسونم خونه که تا برسم ساعت 11 شبه...

یا اینکه باید برم منزل بابام اینا که نزدیک کلینیکه ...

می خواست بدونه نظرم چیه ...

گفتم برو خونه ی بابات اینا .. من و بچه هم خونه ایم و خواهرم هم طبقه ی بالاست ... 

اگه کاری داشتیم بالاخره مردی تو ساختمون پیدا میشه....

...



شب سختی بود...

من و یه بچه ی کوچیک تو خونه بودیم و جای خالی همسر...

شبا هم که خونه ی بدون مرد، یه غربت خاصی به خودش می گیره...

...

دلم گرفت... اما یه لحظه به خودم اومدم...

یادم افتاد به اون روزایی که به مسافرت می رفتم تا کمی پیش مامان بابام توی یه شهر دیگه باشم...

تازه فهمیدم همسرم چه از خود گذشتگی داشته که اون روزا و شبا رو بدون خونواده، می گذرونده...

خدا من رو ببخشه...!

دوست شما | ۲۲ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۲۵
۱۹ خرداد۰۱:۰۲
دوست شما | ۱۹ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۰۲
۰۲ خرداد۲۳:۲۸

بنا نداشتم  تو این وبلاگ سخنی سیاسی داشته باشم و  یا از چیزهایی که مرتبط با موضوع وبلاگ نیست حرفی به میون بیارم. اما چه میشه کرد وقتی می بینی که سکوت خیانته...!

حتما تا حالا  متوجه شدین که موضوع بحثم چیه.... درسته... مذاکرات. مذاکراتی که این روزها بازار بحث های مختلف درموردش داغه... مذاکراتی که هر چه پیش تر می ریم ماهیت اصلی خودش رو  به  ما نشون میده.... مذاکراتی که بیشتر به دوستی گرگ و بره شبیهه تا مذاکره...


از طرفی هم برخی مسوولین دارن برای این مذاکرات خود شون رو هلاک می کنن... البته امیدواریم دنیا و آخرت شون هلاک  نشه ..! چراکه پایمال کردن خون شهدا   چه شهدای انقلاب اسلامی و چه شهدای هسته ای عاقبت نداره....البته در اینگونه مذاکره که پر از نیرنگ ودروغه اینچنینه. نه در مذاکرات صادقانه)



به هر حال  هر چه که باشه غمی نداریم چون ولی فقیه داریم . کسی که و مقامی که در چنین مواقع حساسی به داد  جامعه میرسه... البته اگه مردم پشت شون باشن و عده,ای منافق صفت جام زهر را به ایشان ننوشانن.


هرچند حرفای ساده ای رو به قلم آوردم  اما چن وظیفه بود از گفتن آن ابایی نداشتم...



دوست شما | ۰۲ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۲۸
۱۷ ارديبهشت۰۰:۰۲

1- توجه به خشنودی شوهر 

برای زن بزرگ ترین موفقیت و ارزش این است که در شئون گوناگون زندگی، خشنودی همسرش را به دست آورد و از هر گونه عملی که موجب ناراحتی شوهر می گردد پرهیز نماید. حضرت علی(ع) می فرمایند: «جهاد زن، خوب شوهرداری است» زن برای اینکه بتواند در این جهاد پیروزمند باشد باید تمام سعی و تلاش خود را بکار گیرد تا خانه را محل آرامش مرد قرار دهد.

رفتار حضرت زهرا(س) با شوهر در عالی ترین مرحله صفا و مهربانی بود. نه تنها هرگز خاطر شوهر را نرنجاند بلکه یاوری مهربان برای او بود.


حضرت علی(ع) می فرمایند: «سوگند به خدا، من زهرا(س) را تا آن زمان که خداوند او را به سوی خود برد، خشمگین نساختم و در هیچ کاری موجب ناخشنودی او نشدم. او نیز هیچ گاه مرا خشمگین نکرد و عملی از او سر نزد تا باعث ناخشنودی من شود.»

2- یاری شوهر در طاعت خداوند

از ویژگی های مهم حضرت فاطمه(س) این بود که آن بزرگوار بهترین یار و یاور شوهرش علی(ع) در اجرای فرامین الهی بود. پیامبر(ص) از علی(ع) سوال کرد: همسرت را چگونه یافتی؟ و علی(ع) پاسخ گفت: نِعْمَ الْعَوْنُ علی طاعَةِ اللَّه(بهترین یار و یاور برای اطاعت و بندگی خدا).

3- اطاعت محض از شوهر  …

دوست شما | ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۰۲
۱۶ ارديبهشت۰۰:۰۵


از جمله نکات مهم زندگی حضرت فاطمه(س) ازدواج آن حضرت بود. ایشان خواستگارانی بسیار در میان صحابه داشت که از نظر مالی در رتبه های بالایی قرار داشتند اما رسول خدا همچنان مسأله را به نظر خداوند موکول می نمود تا سرانجام جبرئیل بر پیامبر(ص) نازل شد و گفت:ای محمد! خدا بر تو سلام می رساند و می فرماید فاطمه را به عقد علی درآور، خداوند علی را برای فاطمه و فاطمه را برای علی پسندیده است.

و فاطمه(س) و پیامبر(ص) و اگر بهتر بگوییم خداوند تبارک و تعالی، علی(ع) را که جوانی  سرشار از ایمان و تعهد بود انتخاب کردند...

...قرار بود ماحصل این ازدواج حسن(ع) و حسین(ع) و زینب(س) وام کلثوم(س) باشند که هرکدام چون نوری در آسمان ولایت بدرخشند و راه زندگی ارادتمندانشان را به سوی خداوند روشن کنند...

قرار بود ازدواج علی(ع) و فاطمه(س) الگویی شود برای شیعیانشان تا ابد.در روایاتی نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) فرمود: اگر علی نبود،

دوست شما | ۱۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۰۵
۱۵ ارديبهشت۰۰:۰۳

دستش رو به گردن گرفته بود و داشت گردنش رو کمی ماساژ می داد..
گفتم: چی شده ؟ باز گردنت درد گرفته؟
سرش رو تکون داد و گفت: امروز از سر کار باسرعت رفتم دانشگاه که به کلاسم برسم...
استادم کلی جزوه گفت نوشتیم؛ 
مثل اینکه سرم رو خیلی پایین گرفته بودم که گردنم درد می کنه...
دست از کار خونه کشیدم و از کشو ، یه پماد مسکن گیاهی برداشتم و رفتم سراغش...
شروع کردم گردنش رو مالیدن...
                                                  

کمی که دردش آروم شد، صورتش رو آورد نزدیک و در گوشم گفت: 
من اگه تو رو نداشتم چی می کردم...
لبخندی زدم و به تلافی حرفش ،  گفتم: 
اونقدر زحمتای من به گردنت افتاده که تسکین دردش یه کار ساده ایه که می تونم بکنم...

... و لبخندی با رضایت از ته دلش که عمق رضایتمندیش  رو نشون می داد،دلم رو آروم کرد...
و یادم رفت  چند شب بود که از دردِ انگشتای دستم، نمی تونستم راحت بخوابم... 

دوست شما | ۱۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۰۳